اینکه چه مقدارازآموزش نوع اول وچه مقدارازآموزش نوع دوم دراین کتابخانه یادرآن کلاس ارائه می شده است ،تابعی بوده است از:
1.توانائیهای نیروی انسانی (وجودکتابدارتحصیل کرده حداقل کارشناس برای ارائه کلاسهای توجیهی جدی یاوجودکارشناس ارشدکتابداری برای همکاری بااساتیددرس)؛
2.توافق مسئولان سازمانی که کتابخانه جزئی ازآن است (فراهم آوردن امکانات لازم برای مراجعه دانشجویان به کتابخانه برای آموزش دیدن ویاصدوراجازه برای کتابدارکارشناس ارشدبرای حضوردرکلاس درس)؛
3.وجودکسانی که طالب این نوع آموزش بوده اند(برخی دانشجویان به این کلاسها روی خوش نشان می دهندوبرخی آن رانادیده می گیرند).
نکته کاملا مشخص این است که هردونوع آموزش دردانشگاهها به عینیت رسیده اندودرانئاع کتابخانه های دیگرکمترموردتوجه بوده اند.هرسه عامل بالاتاثیرزیادی دردانشگاهای ایران داشته ودارند.
کلاسهای توجیهی ابتدای سال وکلاسهای آشنایی با کتابخانه ومنابع آن ،که فقط دربرخی ازدانشگاهها به آن توجه می شودواحتمالا ،دربیشتردانشگاهها اهمیتی به آن نمی دهند،تابعی است ازسه عاملی که دربالا به آن اشاره شد.
یادآورمی شود،عدم استقبال ازدوواحددرس آشنایی باکتابخانه که شورای عالی برنامه ریزی وزارت علوم آن رابرای تمام رشته ها اختیاری کرده ،کاملا تحت تاثیریکی ازاین سه عامل بوده است .اما نبودمدرس کافی وعدم استقبال دانشجویان بیشترازمورددیگرتاثیرداشته است. برخی برای سطوح پایین تر،دبستان ودبیرستان ،طرح معلم – کتابدارراارائه کرده اند(پایان نامه خانم سپهری ).این طرح نیزفقط دردبستانهایی که معلم آماده بوده علاوه برانجام وظیفه آموزشی خود،داوطلبانه به کتابداری وآموزش مهارتهای لازم برای استفاده ازکتابخانه بپردازد،به وافعیت پیوسته است.
به نظرکتابدارانی که براهمیت این دونوع آموزش تاکیددارند،دانش کتابشناسی فرایندی آموزشی است که بخش مهمی ازبرنامه آموزش راتشکیل می دهدوفرایندی است که طی آن دانشجویان مهارتهای جستجوی متون را به گونه ای فراگیرندکه می توانندپس ازفراغت ازتحصیل به پژوهش مستقل بپردازند.
درمقابل دیدگاههای موافق نقش آموزشی برای کتابداران ،دیدگاههایی وجودداردکه نقش آموزشی کتابداررا نمی پسنددوکتابداری راهمچون سایرحرفه ها، حرفه ای می داندکه دارنده دانش آن ،بایدتمام تلاش خودرابه عمل آوردتاخدمتی مناسب ارائه کند،نه اینکه دانش هاوشیوه های قابل اعمال درحرفه خودرابه مشتریان بیاموزد.به عنوان نمونه ،هیچ پزشک یا وکیل حقوقی یا مهندس ساختمان ،کارخودرا به مشتری وانمی گذارد.پزشک به بیمارنمی آموزدکه چگونه خودرادرمان کندویاحقوقدان به موکل خودنمی آموزدکه چگونه دردادگاه ازخوددفاع کند.
این نظریه که درکتاب مبانی فلسفه کتابداری آموزشی نظریه ارتباطی نامیده شده است اززبان ویلفرلانگستراین گونه توصیف شده است . ((یک نظام بازیابی اطلاعاتی استفاده کننده راازموضوع موردجستجووتحقیق وتحقیق وی آگاه نمی کند(یعنی شناخت وی راتغییرنمی دهد)،صرفا اوراازوجود(یاعدم وجود)مدارک مورددرخواستن ومحل قرارداشتن آنها آگاه می سازد)).
نگرش متخصصان بازیابی وکتابداران آموزشی ،فرایندجستجوی کتاب شناختی اساسا فعالیتی آموزشی است که ازطریق آن :
الف)دانشجو ازموادکتاب شناختی آگاه می شود؛
ب)ازرابطه میان شکل سازمان یابی ونوع دانش (اطلاعات )موجوددرآن آگاه می شود؛
پ)ازخودساخت سازمانی وانواع موادی که احتمالا درآن جای می گیرد یا نمی گیردآگاه می شود.
ت) ازفرایندتصویری ای که چنان سازمان کتابشناختای به اتکای آن نگه داری می شود،آگاه می گردد..
کتابدارآموزشی نیازبه برپایی پل وپیوندی رابرشکاف مفهومی میان کلاس وکتابخانه ،جهت باروررتر کردن پژوهش وموثرتر گرداندن یادگیری ضروری می بیند.درمقابل ،بازاریاب اطلاعات مایل است درموردآموزش،انفعالی عمل کند.رابطه اش بااستفاده کننده غیرمستقیم ونسبت به نظامی که ایجادشده ثانویه است.اومیان انواع استفاده هایی که بایداطلاعات درآنها بگنجدتمایزی قائل نمی شود.متخصص بازاریابی به منزله کارکرداساسی خودنیازبه کمک به دانشجویان درامرایجادمهارتهای کتابشناختی رانمی پذرد،به حدکمال رساندن دانشجویان راازنظرکتابشناسی آنگونه که پس ازترک محیط آموزشی بتوانند پژوهش کتابشناختی مستقل انجام دهندراضروری نمی بیند.گرچه دردوران صرفامنابع چاپی ،نظریه آموزشی ونظریه رابطه ای به موازات هم درجریان بودند،اما بارواج منابع الکترونیکی ،کتابداری آموزشی بیشتروبیشترموردتوجه قرارمی گیرد.افزایش توانایی تعلیم دهی به عنوان یکی ازقابلیتهای موردنیازبرای کتابدارن مرجع ،به گونه ای که درآگهی ها ی استخدام آورده می شودرامی توان شاهدی براین مدعادانست .به بیان دیگربارایج ترشدن دسترسی وامکان استفاده ازشبکه های اطلاعاتی ،برنقش آموزشی کتابداران ،به ویژه کتابداران مرجع ،افزوده می شود.
درعین حال شاهدهستیم که بسیاری ازغیرکتابدارن باعناوین متفاوتی که برای خوددارند(مثلا متخصصان کامپیوتریابه اصطلاح من ،رایانه ورزان آکادمیکی ورایانه ورزان تجربی که خودرا اطلاع رسان نامیده اند)،ظاهرا باآموزش همان چیزی می پردازندکه ماخودراصاحب صلاحیت برای تدریس آن می دانیم یکی ازچالشهایی که پیش روی کتابداران پذیرای نظریه آموزشی قراردارداین است که خط حائل مشخصی بین خودودیگرمدعیان بکشند. آشکاراتر اینکه بایدبین محتوایی که ((کتابداران مدعی آموزش آنند))ومحتوایی که ((دیگرکسان باعنوان اطلاع رسان می آموزند))تفاوت متمایزکنده وجودداشته باشد.
مثالی عینی دراین موردحاکی ازتفاوت بین مباحث مطرح شده درساخت موتورهای جستجوبامباحث مطرح شده درساخت دروازه های اطلاعاتی است .
تاکتابداران درمحتوای یگانه ای که بایدآموزش دهندبه توافق جمعی نرسند،روزبه روزبرتعدادرقبای آنها ازسایررشته هاافزوده خواهدشدوآلودگی محتوای آموزشی بیشتری به وجودخواهدآمد.من این آلودگی رابیشتر ازآلودگی سوادرایانه ای (computer literacy) باسواداطلاعاتی(information literacy) می دانم . معتقدم که بایدازاختلاط این دوجلوگیری کرد، درغیراین صورت رایانه ورزان آکادمیکی یارایانه ورزان تجربی برماغلبه خواهندکرد.
نکته بااهمیتی که درنظریه آموزشی مطرح است،پذیرش کتابداران به عنوان آموزش دهندگان توسط جامعه آموزشی ،جامعه دانشگاهی وجامعه پژوهشی است. کتابدران غرب با همه سابقه ای که دارندوباهمه تلاشی که می کنند ،هنوزبه عنوان خواهران وبرادران درجوامع آموزشی ،مثلا ،اتحادیه های معلمان واستادان پذیرفته نشده اند.جالب است گفته شودکه کتابداران ،حتی کتابداران عضوهیت علمی دانشکده های علوم تربیتی ،به عنوان یک گروه آموزشی ازگروههای دانشکده علوم تربیتی وروانشناسی به جلسات سالانه جامعه تعلیم وتربیت ایرانی دعوت نمی شود.درجلسات متعددی که دریکی دوسال گذشته برای تعیین وظایف کتابخانه مرکزی دانشگاه فردوسی بااستادان ومقامات اداری دانشگاه داشتیم ،یکی ازمهم ترین بحثها،براین نکته تاکیدمی شدکه بحثآموزش بحثی جداازوظایف کتابخانه مرکزی دانشگاه است.
چالش دیگرحجم بالای داوطلبان یادگیری دراین حوزه وتعداد اندک کتابداران آموزش دهنده می باشد.نکته بااهمیت دراین مورداین است که مشخص کنیم چه مقدارجنبه نظری وچه مقدارجنبه عملی سواداطلاعاتی بایددرکلاسهاآموزش داده شود.هرچه بخواهیم برجنبه های نظری بیفزائیم برای تدریس به نیروهای درسطح عضوهیت علمی بیشتری نیازاست وهرچه برجنبه های علمی بیشترتاکیدکنیم ،برای تدریس به کتابداران کارشناس ارشدیاکارشناس کتابداری بیشتری نیازاست .یادآورمی شودکه هم مدرسین وهم کارشناسان کتابداری ،قبل ازاینکه موظف به انجام کارها ی جاری رشته خودهستند،وهمه می دانیم که درشرایط کنونی ،نیروهای موجوددرگروههای آموزشی وکتابخانه ها بسیارکمترازآنی است که بتواندبه گونه ای گسترده به آموزش سواداطلاعاتی بپردازد.
تجربه ای که دراین موردمی توان ازآن یادکردتعیین درس عربی برای همه دانشجویان دانشگاه به عنوان یکی ازدرسها ی عمومی درسهای عمومی درسالها ی اول راه اندازی دانشگاهها پس ازانقلاب فرهنگی بود. طبق آیین نامه هردانشجویی که به دانشگاه می آمدبایددوواحددرس عربی می خواند،اما هیچ دانشگاهی درعمل نمی توانست به تعدادکلاسهایی که بایدبرای دانشجویان تشکیل دهد،مدرس درس عربی دراختیارداشته باشد،زیرامدرسی نبودکه به کارگرفته شود.درمورددرسهای معارف اسلامی نیزتامدتها وشایدهنوزهمین دشواری وجوددارد.درس آشنایی باکتابخانه نیزکه برای همه دانشجویان می توانددرس اختیارباشد،باهمین دشواری روبروست.
علیرغم همه استدلالهایی که براهمیت آموزش سواداطلاعاتی ارائه می کنیم ،درعمل هیچ گروه کتابداری نمی تواندپاسخگوی متقاضیان این درس برای کل کارکنان دانشگاه خودباشد،آن گونه که تابه حال نیزنبوده است. هنگامی که براهمیت سواداطلاعاتی تاکیدمی کنیم وخودراشایسته تدریس این درس می دانیم ،بایدتوان پاسخگویی به نیازی که به وجودآمده یاما آنرابه وجودوجودآورده ایم ،داشته باشیم .به قول رجال سیاسی بالا بردن مطالبات هنگامی که راهی برای برآوردن مطالبات نیست ،عاری ازفایده بلکه مضرنیرهست.توجه داشته باشیدکه مثلا دردانشگاه مدرسان کتابداری ،کارشناسان ارشدکتابداری وکارشناسان کتابداری دریک سوی وکل جامعه دانشگاهی شامل اعضای هیئت علمی دانشگاه ،دانشجویان وکارکنان درسوی دیگرقراردارند.به گمان من درشرایط فعلی درهیچ دانشگاهی تناسبی بین این دووجودنداردوبایدگزینشی عمل کرد.همان گونه که امکانات سوادآموزی اجازه نمی دهدکه همه به یکباره تحت پوشش سوادقرارگیرند.وناچاربخشی ازبی سوادان که توانایی بهره وری وبهره دهی بیشتری دارند. تحت پوشش قرارمی گیرند،درموردسواداطلاعاتی نیزبایدهمان شیوه درپیش گرفته شود.
آموزش راباداوطلبانی که از انگیزه بالایی برخوردارندآغازمی کنیم .
آموزش رابرروی کسانی که پژوهش جزئی اززندگی شخصی وحرفه ای آینده آنهاست متمرکز کنیم .فراموش نکنیم .که وظفه آموزشی کتابدارن راباایجادتوانایی پژوهش مستقل درهم آمیخته ایم .پس مخاطب اولیه ما،کسانی بایدباشندکه پژوهشگرندونیازبه کاربامنابع اطلاعاتی چاپی والکترونیکی دارند.
سومین چالشی که پیش روی داریم این واقعیت است که داشتن دانش خاصی به این معنی نیست که دانش آموزشِ آنرانیزدراختیارداریم .برای معلم یامدرس بودن بایدبااصول ،مکاتب وروشهای یادگیری ویاددهی آشنا باشیم درهیچ یک ازبرنامه های درسی کتابداری وگرایشهای آن دانش یاد دادن به کتابدارن آموخته نمی شود. نمی توانیم بگوییم که محتوای برنامه سواد اطلاعاتی به تخصص نیازدارد،اما عمل آموختن به تخصص نیازندارد. حال که بحث تخصص درمیان است ،برای معلم بودن یا مدرس بودن نیزباید تعلیم داده شویم .به حکم اینکه کتابدار مرجع خوبی هستیم ، نمی توانیم مدعی باشیم آموزنده خوبی هستیم ، مگراینکه ادعا کنیم معلمی صرفا هنر است .وچیزی ازعلم درآن نیست .البته که این ادعا دراین دوران پذیرفتنی نیست. حالکه اصرارداریم مدرس سواد اطلاعاتی کتابداران واطلاع رسانان هستند،بایدبرای آن جنبه ای که باعلم روش تدریس درارتباط است نیز تفکرکنیم وچاره ای عملی درعین حال قابل قبول دراختیارداشته باشیم.
بازگردیم به آنچه آنرا نظریه رابطه ای نامیدیم وامروز به دلیل رشد تصاعدی تولید اطلاعات ،رشدامکانات دسترسی به اطلاعات به دلیل بی نظمی که درسازماندهی به اطلاعات درشبکه های اطلاعاتی مطرح است ،بیشتر به عناون نظریه واسطه اطلاعاتی شناخته می شود. و((پیتر))دراکر شاغل به آن رادانش ورزی می دانددردهه های اولیه قرن بیست ویکم به عنوان یکی ازمهمترین شاغلان صحنه خواهدآمد.بسیاری ازصاحبنظران کتابداری واطلاع رسانی توانایی بالای کتابدارن مرجع رابرای پذیرش این شغل وهرگروه دیگری ارجح می دانند. اما،این نظریه بانظریه آموزشی درتعارض بالقوه است . دراین نظریه کتابداران به کاربران نهایی آموزش نمی دهند که به حل مشکلات پیچیده خوددرپیوند بااطلاعات بدون یاری آنها بپردازند.باپزیرش این نظریه درپی این هستیم که ارباب رجوع ،وابسطه به تخصص منحصر به فرد کتابدار باشد به بیان دیگر دراین نظریه ،کتابداری نیز حرفه است .((آندرو آبوت )) درسال 1988حرفه ای رااینگونه تعرِیف کرده است.((حرفه ای دارای مسئولیتهای منحصر به فردی دربرابرمشکلات انسانی ازطریق پاسخگویی با خدمات کارشناسانه می باشد)).اگردیگران مشکلاتی دارند،به کسی مرجعه می کنندکه کارشناس حل آنگونه مشکلات است .اصطلاح Knowledge worker که پیتردراکربه کار برده است ،نیزحرفه ای بودن رادرون خوددارد.
وقوع آنچه که پیتردراکرپیش بینی کرده است قطعی است ،اما نقشی که کتابدارن دراین موردبرعهده خواهند گرفت به همان قطعیت نیست . هنگامیکه شوق آموختن بازیهای رایانه ای به کودکانمان با این ایده که این بازیها بهتر ازفوتبال بازی کردن درکوچه است ،فروکش کرد. هنگامیکه دریافتیم نقش آموزشی شبکه گردی باهدف یا بدون هدف جوانان ما ، بهترازپرسه زدن آنها دراین یا آن پیاده روخیابان است ،بانیازهای اطلاعاتی کسانی ،روبرو خواهیم شدکه برای ادامه زندگی کارمی کنند،وبرای اینکه کارشان را انجام دهند. به اطلاعات نیاز دارند.
برای اینکه اینگونه کاربران یافتن اطلاعات موردنیازخودرابه کتابداربه عنان واسطه های اطلاعاتی واگذارنمایند،وجوددوشرط ضروری است :اعتماد به کسانیکه یافتن نیازهای اطلاعاتی خودرا به او
می سپارند.وبرآوردن این خواسته درچارچوب زمانی که مناسب کاربر است ونه مناسب ساعات کاری سازمانی که کتابدارکارمند آن می باشد.
کلمات کلیدی: